|
27 / 10 / 1389برچسب:, :: 11:59 :: نويسنده : sahra
متن ترانه پدر/عبدالجبار کاکائي صدام نکن ! صدام نکن ! خوابش و داشتم مي ديدم ...! کاشکي دوباره پلکام و رو هم مي ذاشتم مي ديدم !! نه ارغوان ! نه اطلسي ! سفيد ِمه گرفته بود .... به رنگ ِماه ِ آسمون ... مي زد به نقره و کبود !!! يه سرپناه ِ آشنا ... يه سايبون ِ مهربون .. يه جاده ي رو به افق زير ِ درختاي جوون !! صدام نکن که آدما تو خوابا مهربون ترن ! فقط تو قاب ِ عکساشون قشنگترن ! جوون ترن .... صدام نکن که خواب من حتي کبود اگر باشه .. مي خوام بمونه برا من مي خوام برام " پدر " باشه ...!!! صدام نکن ! صدام نکن ! خوابش داشتم مي ديدم ! کاشکي دوباره پلکام و رو هم مي ذاشتم مي ديد ... نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |